- وارد آمدن
- داخل شدن وارد شدن، یا وارد آمدن ضربه بر چیزی. زده شدن ضربه برآن
معنی وارد آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز پس آمدن، باز آمدن
کوتاه آمدن، ناتوان گشتن
گوارا بودن: جمله ناگوارشت از طلب گوارش است ترک گوارش ارکنی زهر گوار آیدت. (دیوان کبیر)
آگاه گشتن واقف شدن: (صدهزاران جان فروشدهرنفس کس نیامد واقف اسرارتو) (عطار)
بایا شدن لازم شدن واجب گردیدن
داخل کردن، مطلع کردن، یا ایراد وارد کردن اعتراض کردن
به درونه آوردن، زدن خستن داخل کردن وارد کردن، یا وارد آوردن ضربه بر چیزی. زدن ضربه بر آن
پدید آمدن ظاهر شدن: (دست معجز نبوت عروس نیم خرمار با داماد بوحینفه زفاف داد بیک ساعت صد هزار نور در دل بوحنیفه وادید (وادیذ) آمد)
importar
importar
importować
импортировать
імпортувати
importeren
importieren
importer
importare
आयात करना
আমদানি করা
ithal etmek
kuingiza
mengimpor
يستورد
درآمد کرنا
وزیدن باد
تربیت شدن، پرورش یافتن
فراهم آمدن، اجتماع کردن، جمع شدن، انجمن شدن
بخاطر آمدن، بذهن خطور کردن