جدول جو
جدول جو

معنی وارد آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

وارد آمدن
داخل شدن وارد شدن، یا وارد آمدن ضربه بر چیزی. زده شدن ضربه برآن
تصویری از وارد آمدن
تصویر وارد آمدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واپس آمدن
تصویر واپس آمدن
باز پس آمدن، باز آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاصد آمدن
تصویر قاصد آمدن
کوتاه آمدن، ناتوان گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
گوارا بودن: جمله ناگوارشت از طلب گوارش است ترک گوارش ارکنی زهر گوار آیدت. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واقف آمدن
تصویر واقف آمدن
آگاه گشتن واقف شدن: (صدهزاران جان فروشدهرنفس کس نیامد واقف اسرارتو) (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واجب آمدن
تصویر واجب آمدن
بایا شدن لازم شدن واجب گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارد کردن
تصویر وارد کردن
داخل کردن، مطلع کردن، یا ایراد وارد کردن اعتراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
به درونه آوردن، زدن خستن داخل کردن وارد کردن، یا وارد آوردن ضربه بر چیزی. زدن ضربه بر آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وادید آمدن
تصویر وادید آمدن
پدید آمدن ظاهر شدن: (دست معجز نبوت عروس نیم خرمار با داماد بوحینفه زفاف داد بیک ساعت صد هزار نور در دل بوحنیفه وادید (وادیذ) آمد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارد کردن
تصویر وارد کردن
Import
دیکشنری فارسی به انگلیسی
импортировать
دیکشنری فارسی به روسی
आयात करना
دیکشنری فارسی به هندی
আমদানি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باد آمدن
تصویر باد آمدن
وزیدن باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار آمدن
تصویر بار آمدن
تربیت شدن، پرورش یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد آمدن
تصویر گرد آمدن
فراهم آمدن، اجتماع کردن، جمع شدن، انجمن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاد آمدن
تصویر یاد آمدن
بخاطر آمدن، بذهن خطور کردن
فرهنگ لغت هوشیار